یکی بود و یکی...

ساخت وبلاگ

امکانات وب

نه با خودت چتـــر داشتی

نه روزنـــامه

نه چمـــدان…

عـــاشقت شدم…

از کجا باید می فهمیدم مســـافری ...

 

پی نوشت: parmida

یکی بود و یکی......
ما را در سایت یکی بود و یکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arash2017 بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1396 ساعت: 17:02

یــک لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام

برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم …

آنقدر تمـــــــــیز میخندم

که به خوشبختــــی ام حســــادت کنـــی …

و من در جیب هـــایــــم

دست های خالـــی ام را فریب دهـــم

که امن ترین جای دنیـــا را انتخاب کرده انــد …

پی نوشت: parmida


یکی بود و یکی......
ما را در سایت یکی بود و یکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arash2017 بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1396 ساعت: 17:02

من همیشه از اول قصه های مادر بزرگ می ترسیدم

و آخر هم به واقعیت می پیوست…

یکی بــــود…یکی نــــــبود…!!!

 

پی نوشت: parmida

یکی بود و یکی......
ما را در سایت یکی بود و یکی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arash2017 بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1396 ساعت: 17:02